هوالشهید
می سوخت ز عشق چون شراره بدنش
از زخم عدو شد پرستاره بدنش
در مسلخ عاشقی سرش ببریدند
یک ماه که هفتاد و دو پاره بدنش
:: زهرا هدایتی ::
هوالشهید
می سوخت ز عشق چون شراره بدنش
از زخم عدو شد پرستاره بدنش
در مسلخ عاشقی سرش ببریدند
یک ماه که هفتاد و دو پاره بدنش
:: زهرا هدایتی ::
هوالشهید
هنگام وداع چهره اش گلگون شد
لیلی شده بود و زینبش مجنون شد
آن کس که به روی دوش پیغمبر بود
امروز ببین فتاده در هامون شد
:: زهرا هدایتی ::
هوالشهید
می آید از آن دور صدای هورا
در عصر به خون نشسته ی عاشورا
آتش به دل خیام انداخته اند
امروز بغل گرفته غم ، زانو را
:: زهرا هدایتی ::